پسمل با محبتم....
پسرم قند و عسلم...مامان فدای دل پاکت بشه که اینقدر مهربونی...عزیزززززم
علی جونم الان بیصبرانه منتظر نی نی مونه که صحیح و سالم به دنیا بیاد و با اون دل پاک و معصومش واسه سلامتیش دعا میکنه..
پسرکم هر شب قبل خواب دستاشو رو به آسمون خدا میگیره و میگه: خدا جون! گلباقالی( منظورش نی نیمونه که صداش میکنه گلباقالی) و مامان و بابا و خودم رو سالم و خوب نگه دار...
پریشب داشتیم با هم شام میخوردیم...علی جونم سر سفره غذا کنار خودش یه جای خالی گذاشته بود..همش میگفت مامانی بابایی اینجا جای گلباقالیه!!! اینجا نشینین..
با چنان جدیتی میگفت که من و باباش هم جرئت نکردیم جای گلباقالی بشینیم...
علی جونم هر شب شیکم مامانی رو میبوسه و برای نی نی شعر و لالایی میخونه...بهش شب بخیر میگه...
جالبش اینجاست که صداشو نازک میکنه در جواب شب بخیر خودش از طرف نی نی هم به خودش یعنی داداش علی شب بخیر میگه..
علی : شب بخیر گلباقالی...خوابای خوب ببینی...
گلباقالی: ممنونم داداشی تو هم خوابای خوب ببینی..( با صدای نازک)
و این بود مکالمه علی جون با نی نی تو دل مامان